۱۳۸۷ خرداد ۸, چهارشنبه

آش همان آَش وکاسه همان کاسه

در شب وروز گذشته صدا وسیما با آب وتاب مجلس هفتم را بدرقه واز مجلس هشتم استقبال کرد تفاوت رفتار و برخورد با مجلس ششم که مورد نفرین و غضب اقتدارگرایان قرار گرفت کاملا آشکار بودضمن اینکه در شرایط تورم وفشار طاقت فرسا بر اقشار فقیر و محروم شادی وشعف و اختصاص یک جلسه علنی به حاشیه ها وعکسهای یادگاری و صرف نظر کردن از استیضاح وزیر بازرگانی هر شهروند ژرف اندیش را متاثر ساخته است با این وضع چند پرسش اساسی در ذهن مردم وبویژه نخبه گان جامعه مطرح است:
1- مفهوم دمکراسی چیست؟

2-نظام پارلمانی چه شرایط و چه الزاماتی دارد؟

3-چقدر اصول و معیار های دمکراسی و انتخابات آزاد در اجرای انتخابات مجلس در ایران رعایت می شود؟

4 -در انتخابات مجالس هفتم و هشتم تا چه اندازه حقوق انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان(کاندیداها و مردم ) رعایت شده است؟

5 - چه نمره ای باید در کارنامه مجلس هفتم ثبت کرد؟وچه انتظاری از مجلس هشتم میرود؟

6-کسانی که با شعار اصلاحات ودر غیاب چهره های شاخص اصلاح طلبان وارد مجلس شده اند چه اندازه به شعارهای انتخاباتی که آنها را روانه مجلس کرد پایبند خواهند بود؟

7-وظایف ویژه نمایندگان کردستان در قبال فضای سیاسی-امنیتی و انواع تبعیض ها واساسا اصول اجرا نشده قانون اساسی چیست؟

وده هاسئوال بی پاسخ دیگر.

خلاصه امروز از رادیو شنیدم اقتدارگرایان بر اساس تصمیم قبلی باتغییر رییس مجلس و تقریبا ثبات دیگر اعضای هیئت رئیسه راه بن بست مجلس هفتم را ادامه میدهند.

گرچه جوجه را آخر پاییز می شمارند اما سالی که نیکوست از بهارش پیداست .
بهرحال از هرچه بگذریم سخن از دوست خوش تر است .شهرهای مرزی ومناطق عملیاتی ومحروم مانند مریوان وسروآباد که طی سال از جان و مال خود مایه گذاشتند چه سهمی از نفت 130 دلاری خواهند داشت؟ در مجلس هفتم
چه طرحهای ملی زیربنایی وارد فازاجرایی شد ؟ودر مجلس هشتم چه جایگاهی در فرایند توسعه سیاسی،فرهنگی واقتصادی خواهیم داشت؟
عبدالله سهرابی
نماینده مردم مریوان و سروآباد درمجلس ششم





۱۳۸۷ اردیبهشت ۳۰, دوشنبه

شهر و شهروند


شهر و شهروند
محمد شعباني[1]

نوشته­اي كه پيش رو داريد به قصد تخريب و اهانت به شخص خاصی نگارش نشده و یک كاوش علمي مبتني بر كار ميداني هم نيست؛ بلكه هدف از نوشتن آن تنها ایجاد انگیزه برای کاوش بیشتر و آشنايي دادن خواننده به برخي از مفاهيم شهر و شهرسازي و روشن نمودن نكاتي است در خصوص مسايل شهري مريوان كه چند روز پيش در مطلبي تحت عنوان «مدیریت شهری در مریوان» نوشته شده به قلم آقاي آرام ويسي، در سایت کانون سلامت ژین مشاهده نموده­ام؛ بنابراین نوشته حاضر در قالب مقاله­ايي با فرمت معمول آن نيست.
باوجود تمام نارسائي­هايي كه در نوشته آقاي ويسي به چشم مي­خورد، جسارت ايشان را كه حساسيت نشان داده، قلم به دست گرفته و مطلبي در رابطه با محل زيست و شهر خود نوشته­اند و نشان از دلسوزي ايشان دارد، قابل ستايش مي­پندارم. ليكن بايد گفت كه متاسفانه مطلب ايشان علاوه بر اينكه با معيارهاي سنجش علمي كمترين همخواني را ندارد، از هرگونه اظهار نظر منطقي نيز بي­بهره می­باشد. به چنين شهروندان دلسوزي توصيه مي­نمايم چنانچه به جای دست بردن به قلم، به ارشاد شفاهي پرداخته و عملاً وظايف شهروندي را در خود و خانواده و اطرافيان خود نهادينه نمايند، مهمترين اثر را در محيط زيست و شهر خود خواهند گذاشت و بسيار جاي تقدير و ستايش خواهد بود.
بايد به اين همشهري عزيزم و نيز خطاب به مدیریت محترم سایت «ژین» كه سایت سودمند و زيبايي را مديريت نموده و اينگونه مطالب را منتشر ميكنند يادآور شوم كه چنانچه هدف شخص، نوشتن مطلبي در قالب­بندي (format) علمي بوده و در آن از چكيده، مقدمه، بيان مساله، مفروضات، اهداف، انگيزه و روش تحقيق سخن به ميان آورده باشد، لازم است قبلاً با مفاهيم هركدام از اين مقولات آشنايي نسبي داشته و بداند كه مثلاً چكيده، نسبت به متن اصلي چگونه قرار گرفته و به چه شكل و محتوا و شامل چند كلمه و پاراگراف باشد؛ نوشته آقاي ويسي از اين حيث محل ايراد و اشكال فراوان است.
گذشته از بحث شكلي و فرمت مطلب مورد اشاره، از نظر محتوا نيز مطلب مذكور بسيار ضعيف بوده و چنين به نظر مي­رسد كه ايشان در باب مسائل شهري مطالعات آنچناني نداشته و با مفاهيم عميق شهرسازي، برنامه­ريزي شهري و مديريت شهري بيگانه ميباشند. جناب آقاي ويسي در نوشته خود تعاريف مشخص و قابل قبولي از شهر، شهروند، مديريت شهري، بافت شهري، بهداشت شهري و مفاهيمي از اين قبيل ارائه نداده و صرفاً به آوردن اسامي و عباراتي از اين دست اشاره نموده، برخی معضلات شهری را بسیار اغراق­آمیز توصیف نموده و به انتقاد از شهر و شهروند و مديريت شهري (شهردار) پرداخته­اند و متاسفانه مانند بسياري از منتقدين ديگر نه تنها هیچگونه راهكار نظري و يا عملي ارائه نكرده­اند بلکه از لابلای عبارات ایشان بوی اهانت به شهروندان نیز به مشام می­رسد.
كاك آرام با آوردن كلمات، عبارات و جملاتي همچون: «...مقاصد سازمان...»، «...بهداشت هوايي...»، «... شهرونداني كه الكي نام شهروند به آنها داده شده...»، «شهر كانون اصلي حمل و نقل است...»، «شهر اشيايي است كه ميتواند مورد تملك و تمسخر قرار گيرد...» و بسياري عبارت ديگر از اين دست، نشان داده­اند كه آشنايي ايشان با مفاهيم شهرسازي در حال حاضر ضعيف و خام است.
البته ايراد به نوشته مذكور دليل بر نبود مشكلات و نارسائيهاي شهري در شهر مريوان نيست بلكه برعكس همه ما حتي به عنوان يك شهروند ساده و نه يك شهرساز، به هر گوشه­اي از اين شهر كه نگاه كنيم، انبوهي از كمبودها و نارسائيها و نابسامانيهاي شهري را در اين شهر كوچك مي بينيم كه نمود آنها نشاني است گويا و غير قابل انكار براي نبود يك مديريت شهري كارآمد پايدار در طول سال­هاي عمر اين شهر. به عبارتي آنچه از چشم­انداز و کالبد كنوني شهرمان به چشم مي­آيد نشان مي­دهد كه مديريتي متفاوت و گونه­گون از سلايق مختلف در دوره­هاي مختلفي از حيات اين شهر در آن حكمراني كرده و از مديريت شهري (به جز يكي دو دوره کوتاه) تنها جمع آوري زباله­هاي شهري را (آنهم به صورتي ناقص) مي­دانسته­اند. به تاكيد اگر به جز اين بود، هم اكنون شاهد سكونتگاه­هاي خودرو در حواشي شهر، جاده هاي خاكي منتهي به شهر، محلات نامنظم، اراضي كشاورزي نابود شده در حواشي شهر، بازار ناهماهنگ و درياچه­اي بي­رونق و در حال نابودي نبوديم. مشكل آنجاست كه هر كس كه كتابي خواند و يا بدتر از آن، هر كس كه رابطيني يافت و بر كرسي مدیریت شهرمان نشست، چنان مي­انديشد كه هرآنچه او مي­گويد حق است و صواب و ديگران بر طريق ناصواب و نابلدند!
به نظر می­رسد که در مديريت محيط و شهر خود هنوز ياد نگرفته­ايم كه مشاركت جو باشيم و از تخصص ديگران و خبره­هاي موجود در هر زمينه و موردي مشورت بگيريم و اين مي­تواند چند دليل داشته باشد: 1. وجود صفت غرور و خودپسندی در شخصيت مدير، 2. وجود زمينه و نيت فساد مالي و مخفي كاري و 3. عدم آشنايي با الفباي مديريت. از سوي ديگر به عنوان شهروند نيز عادات شهري پسنديده و مترقي گذشته­هاي خود را از ياد برده و در راه يادگيري آموزه­هاي نوین و امروزی نيز توفيقي نيافته­ايم. هنوز شهروندان قديمي اين شهر، خوب به ياد دارند كه چگونه خانم­هاي شهرنشين هر روز صبح زود و يا آخرهاي شب پس از ديد و بازديدهاي شبانه، حريم خانه خود در كوچه را آب پاشي نموده و جارو مي­كردند؛ و به اين ترتيب از طريق انجام وظايف فردي، يك مشاركت عمومي شكل گرفته كه در نتيجه آن كل كوچه­هاي شهر تميز و باصفا مي­نمود.
البته بايد اذعان كرد كه برخي از معضلات شهر ما در ميان همه شهرهاي كشور عموميت داشته و تنها مختص به شهر مريوان نيستند. از یکصد سال پیش در این کشور نهادي به نام بلديه يا شهرداري امروزي برپا نموديم تا محيط شهريمان را مهياي سكونت آرام­بخشي بنمائيم، ليكن قوانين ناكارآمد و غيرشفاف از يك طرف و سپردن هرگوشه­اي از عرصه مديريت پهناور شهري به سازماني و نهادي و ضعف در همه جوانب اجرائي برنامه­هاي شهري، تاكنون موانعي جدّي بر سر راه اين مهم بوده­اند.
برادر من؛ شما در پاراگرافي كه بحث از مهاجرت كرده­ايد، مريواني­هاي به قول خود «اصيل» را چنان با «فقرا» برابر نموده­ايد كه گويي مهاجرانِ وارده به اين شهر، جلو آنان را سد كرده و قدرت تجارت، بازرگاني و يا صنعتگري (البته اگر باشد!) را از آنان گرفته و در نتيجه فقير شده­اند!
تا آنجايي كه دانش بنده قد مي­دهد در شهر اصولاً بحث اصيل و غير اصيل جايي ندارد و آنچه كه در افواه عموم باب شده است، فاقد توجيه علمي است. از ديدگاه صاحبنظران در مسايل شهري و خصوصاً جغرافيدانان شهرشناس، شهرها همانند موجودات زنده متولد مي­شوند، رشد و نمو دارند، پير مي­شوند و سرانجام محتمل است كه بميرند. آنهايي كه به ساكنان اصيل شهرت يافته­اند همان ساكنين اوليه شهرها هستند كه ممكن است بر اساس پايگاه فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي خود، به مرور زمان چندين بار در همان شهر جابجا شده و يا به نقاطي خارج از آن شهر مهاجرت نمايند.
اصولاً محيط­هاي شهري، دربرگيرنده محلات خاص و يا به عبارت بهتر مناطق شهري متفاوت و گوناگون مي­باشند و هر كدام ممكن است كاركردهاي خاصي داشته باشند كه با ساير قطعات متفاوت باشند. به طور كلي در منطقه­بندي شهري(Urban zoning) با توجه به كاركرد مشخص هر منطقه، شهر به مناطق صنعتي يا كارگاهي، خدمات اداري، تجاري، مسكوني و ... تقسيم مي­شود. در داخل مناطق مسكوني شهرها، بحث جدايي گزيني اكولوژيك مطرح مي­شود كه خود نتيجه و بازتابي است از پارامترهايي چون درآمد خانوار، پايگاه اجتماعي، وابستگي­هاي قومي، نژادي و مذهبي شهرنشينان.
در شهرهاي كوچكي همچون مريوان جدايي گزيني اكولوژيك، بيشتر ناشي از مسائل اقتصادي و در نهايت قومي و قبيله­اي است و شكل گيري محلاتي تحت عناوين بهاران(با منشاءاقتصادي) بلچه سوريها، اوراميها، ميانه ايها و سردوشيها(با منشاء قومي و قبيله­اي) از نمونه­هاي بارز اين پديده در شهر مریوان مي­باشد.
در جایی نیز نویسنده محترم با همان کلام همراه با اغراق خود به «اسکیت سواران و دوچرخه سواران» اشاره می­کند و تو گویی که اینها بسیار برای حیات شهری خطرناک و مضر هستند؛ غافل از اینکه در دنیای پر هیاهوی شهری امروز و رواج خارج از گنجایش انواع اتومبیل­ها در شهرها، این یکی از آرزوهای دست نایافتنی برنامه­ریزان شهری است که شهروندان در آمدوشدهای روزانه و کوتاه خود از این وسیله نقلیه تمییز (دوچرخه) استفاده نمایند.
در خاتمه آرزو می­کنم که در آینده شاهد نوشته­های با محتوای علمی بیشتری از همشهریان فاضل و دلسوز خودمان باشیم.


تهران- اردیبهشت 87
ایمیل: mshabani32@yahoo.com


[1] . كارشناس ارشد برنامه­ريزي شهري و منطقه اي

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

طلوع و غروب روژهه لات

دوران نمایندگی مردم در پارلمان فرصت و موقعیت تاریخی برای پیگیری اهداف و دفاع از خواسته هادرابعاد وزمینه های مختلف سیاسی،فرهنگی،اجتماعی ،اقتصادی و...است.وقتی در یک فرایند پرفرازونشیب و نفس گیر،پس از ردصلاحیت ها علی رغم فشارها وکارشکنی ها وارد مجلس ششم شدم بخوبی واقف بودم این فرصت تاریخی آسان وارزان بدست نیامده است که آسان وارزان از دست برود.درنتیجه همگام وبه موازات فعالیتهای عمومی وزیربنایی با علم به ضرورت واهمیت نشریات کردی در توسعه سیاسی -فرهنگی بویژه در شرایط موجود،با تکیه بر پیشینه فرهنگی-آموزشی خود درخواست صدور مجوز هفته نامه کردی-فارسی را با عنوان روژهه لات به مقامات مسئول ارائه دادم. فضای نسبتا مطلوب دوران اصلاحات موجب صدور مجوز شد.
کمبود امکانات مالی-تدارکاتی ازیک طرف و مشاغل وسیع و نامحدود نمایندگی مردم از طرف دیگر راه اندازی روژهه لات را با تاخیر روبرو ساخت بعلاوه مصمم به انتشار نشریه ای وزین و پرمحتوا با تیم حرفه ای توانمند بودم.سرانجام هیئت تحریریه کم تعداد با کمترین منابع مالی تدارکاتی فعالیت خودرا آغاز نمود.
طلوع روژهه لات در اوایل دی ماه 1382 خاطره بیادماندنی وزینت بخش کیوسک روزنامه فروشی های مناطق کردنشین شد. دیری نپایید در میان نخبه گان،اندیشه ورزان وروشنفکران در مناطق کردنشین بلکه درسطح ملی وخارج از مرزها جایگاه خود را یافت واز همان ابتدا به جمع مطبوعات مجلس شورای اسلامی پیوست نه تنها نمایندگان کرد بلکه مورد استقبال اعضای دیگر فراکسیون های جریان اصلاحات قرار گرفت.
روژهه لات بصورت دو هفته نامه بارویکرد سیاسی-فرهنگی وبامحتوای علمی -ادبی-فلسفی وبا استفاده از متدهای مدرن ونوین روند رو به رشد وتکاملی خود را آغاز کرد.با وجود تحولات سیاسی وقلع و قمع اصلاح طلبان وفراکسیون نمایندگان کرد مجلس ششم راه صعب العبور خود را ادامه داد وبا استفاده از شبکه انترنت امکان دست رسی همگان به همه ی محتواو صفحات آن فراهم شد.تا اینکه در اسفند 83 با شکایت نیروی انتظامی استان وبه اتهام اقدام علیه امنیت ملی بعنوان صاحب امتیاز و مدیر مسئول به دادسرای عمومی سنندج احضار شدم. دفاعیات مستند و مستدل موجب تبرئه من و هفته نامه شد
در مهر ماه 1385 هیئت تحریریه بازداشت وغروب زود هنگام روژهه لات فرا رسید گرچه ابتدا اتهامات متهمان مالی بود اما دیری نپایید پرونده ای تحت عنوان مدیرمسئول و صاحب امتیاز به اتهام اقدام علیه امنیت ملی وترویج ناسیونالیسم کردی تشکیل و پس از پنج بار احضار وطی مراحل دادرسی ودادگاهی سرانجام دادگاه نهایی با حضور هیئت منصفه وقضات و مستشاران ونماینده دادستان و وکیل مدافع ومتهمان وبا حضور اندک خبر نگاران در 15 بهمن ماه 1386 تشکیل شد رییس دادگاه ضمن ایجاد فضای مطلوب وتامین حقوق متهمان پس از حدود پنج ساعت ختم جلسه را اعلام تا هیئت منصفه رای خودرا مبنی بر مجرمیت متهمین اعلام نمایند گرچه بنا شد پس از یک هفته رای دادگاه ابلاغ شود اما به نیمه دوم فروردین ماه 87 وپس از انتخابات مجلس هشتم موکول شد! حکمی که علاوه بر جریمه نقدی متهمان لغو امتیاز روژهه لات را بهمراه داشت در این فرایند ذکر چند نکته قابل توجه است:
1-در دنیای بدون مرز امروزودر عصر IT و انترنت که دست رسی به اطلاعات با هر کمیت وکیفیتی برای همگان به سهولت امکان پذیر است توقیف مطبوعات آنهم از نوع کردی که با وجود زمینه های فرهنگی وحضور نخبه گان ومحدودیت شدید نشریات محلی ،ودرشرایطی که کمتر کسی امکان وتوان واصولا جرات ورود به حوزه مطبوعات را دارد چگونه میتوان توجیه کرد.ضمن اینکه تامین نیازهای فرهنگی و مطبوعاتی در داخل مرزها برای امنیت و حیثیت نظام جمهوری اسلامی بسیار بهتر از جستجوی آنها در آنسوی مرزهاست.
2-ورود به حوزه های سیاسی،فرهنگی و مطبوعاتی مستلزم آمادگی برای محاکمه وچشم پوشی از رفاه و محرومیت از مقام و موقعیت اداری است .این واقعیت نه تنها در مورد نمایندگان مجلس صادق است بلکه علاوه بر موارد فوق رد صلاحیت وخروج از پروسه انتخابات را نیز بهمراه دارد در حقیقت این دسته از نمایندگان بطور مضاعف و همزمان با دو نوع محکومیت روبرو می شوند یکی در دادگاه و دومی در شورای نگهبان ودر نتیجه دو نوع محرومیت دارند یکی خروج از عرصه مطبوعات ودومی خروج از مجلس شورای اسلامی.
اما خارج از این موضوع ولی مرتبط با آن میتوان نمایندگان مجلس را به سه گروه تقسیم کرد .گروه اول تعدادی محدود ریسک پذیر و منتقد وفعال در عرصه های سیاسی- فرهنگی که غالبا چنین سرنوشتی دارند دوم گروهی که تابع قدرت وبه تعبیری وکیل الدوله هستند .سوم گروهی که کرسی نمایندگی را برای کسب ثروت وجاه مال خود واطرافیان تصرف کرده اند .بنابراین گروه اول مجازات میشوند اما گروه های دوم وسوم در حاشیه امن به مقاصد خود می رسند .تجارب مجالس هفتم وهشتم نشان میدهد که پرونده های کیفری وحقوقی وزد وبندهای مالی واقتصادی و... مانعی برای کسب کرسی پارلمان ومقام و ثروت ایجاد نمی کند.
3-آنجه بعنوان یکی از تلخ ترین خاطرات عمر سیاسی-فرهنگی در روح وروانم نقش بست محکومیت دادگاه یا رد صلاحیت توسط شورای نگهبان نبود بلکه عدم اراده واختیار واعمال وتن دادن به تبعیض در رد صلاحیت ها توسط هیئت اجرایی انتخابات مریوان بعنوان معتمدین مردم واز آن بد تر به فاصله یک هفته مجرم شناخته شدنم توسط هیئت منصفه مطبوعات استان کردستان بود که فلسفه وجودی آنان بعنوان نمایندگان مردم دفاع از مطبوعات محدود ومظلوم کردی است یا حداقل داوری با حق وانصاف است که بدون تردید رای و نظر رییس دادگاه عادلانه تر از رای و نظر آنان بود .ضرب المثل درستی است که:
هرچه را بگندد نمکش زنند وای به روزی که بگندد نمک
البته آنجه مسکن این درد های مزمن تاریخی ما کردهاست رشد روز افزون آگاهی وتوسعه سیاسی- فرهنگی مردم ماست که همواره مدیون حمایتهای آنان بوده وهستم.
4-بی انصافی است اگر نقش موثر و دفاعیات محکمه پسند دکتر صالح نیکبخت را در فرایند دادرسی ودادگاهی پرونده روژهه لات نادیده بگیریم.
بهر حال روژهه لات از طلوع تا غروب 66 شماره رابطور منظم به مردم آگاه مناطق کرد نشین وبطور خاص روشنفکران ونخبه گان کرد وغیرکرد در درون وبرون مرزها تقدیم کرد لازم میدانم بعنوان صاحب امتیاز ومدیر مسئول روژهه لات از صاحبان قلم و اندیشه که بطور مستقیم و غیر مستقیم با ارسال مقالات واعلام نظرات وانتقادات در غنای ساختارومحتوای روژهه لات نقش مثبت و مطلوب داشتند وبطور کلی از مردم قدر شناس کلیه مناطق کرد نشین از شمال تا جنوب که همواره حامی و مشوق نشریات کردی وبویژه هفته نامه روژهه لات بودند سپاسگذاری کنم .همینطور لازم میدانم از تیم زبده وحرفه ای هیئت تحریریه و نیروهای ستادی و پشتیبانی آن که بدون اغراق فصل نوینی با تبحر و نو آوری در عرصه وتاریخ روزنامه گری کردی گشودند تشکر و قدردانی نمایم.
هر طلوعی غروبی داردوهر غروبی در انتظار طلوعی دیگر است.به امید طلوع دوباره روژهه لات.
عبدالله سهرابی صاحب امتیاز ومدیر مسئول