۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

شب ظلمت وصبح اميد


ديشب نخوابيدم همراه با ملت كرد وهمشهريان سنندجي و هم وطنان آزاد انديش ايراني و عدالت جويان وانسان دوستان جهان در بيم واميد بيدار ماندم وشبي ظلماني را به صبح اميد رساندم خبر توقف اعدام حبيب صبحي پر از انرژي و اميد را به همراه داشت.

در نا اميدي بسي اميد است پايان شب سيه سپيد است.

شعر سعدي بر در سازمان ملل پيام جاودانه و نصيحتي ماندگار و حكيمانه به جامعه انساني است:

چو عضوي بدرد آورد روزگار دگر عضوهارا نماند قرار

تو كز محنت ديگران بي غمي نشايد كه نامت نهند آدمي

كيست كه در قبال استمداد هاي مادر رنج كشيده و خواهرمضطرب حبيب بي تفاوت باشد مگر كساني كه بي خبرند ويا از احساسات و عواطف انساني بي بهره اند. مواضع و همدردي ايرانيان پاك سرشت وعدالت جو وجريانات سياسي و فرهنگي و حقوق بشري در سراسر جهان نه تنها مرهمي بر آلام مزمن ملت كرد بود بلكه حاوي وحاكي ازپاسداشت انسانيت و كرامت وارزشها و همدردي و يك رنگي جامعه انساني بود.

بي گمان شنبه شب يكي از تاريك ترين و طولاني ترين شب سال بوداما صبح يكشنبه را در پي داشت كه روشنترين و پراميد ترين صبح سال بود.

آيا صبح يكشنبه مي تواند نقطه عطفي وسرآغازي براي كرامت انساني وعطوفت وتوقف احكام اعدام بخصوص درحوزه هاي سياسي-عقيدني باشد؟

بايد منتظر ماند و با اميد به آينده بهتر به زندگي ادامه داد.البته زندگي با همه دست اندازها و پيچ و خم ها وگردنه ها با بيم واميد ادامه دارد.ناگفته پيداست ما در خاور ميانه اي زندگي مي كنيم كه در حال عبور ازعصر رنسانس است ترور ها،اعدام هاوعمليات انتحاري و كشتارهايي كه به بهانه هاي مختلف وغالبا بنام اسلام ومبارزه با كفر صورت ميگيرد.وجز بدبيني وانزجاروتنفر ودوري از اسلام سودي در بر نداشته است،روزي به پايان ميرسد وزندگي از نوآغاز خواهد شد گرچه سنت جبري و نامبارك تاريخ است كه نسلهايي فداي نسلهاي ديگر ميشوند.

من حقوق دان وقاضي نيستم نه قضاوت مي كنم و نه از مجرم دفاع مينمايم.اصلا فرض ميكنم تمام احكام متهمان جرائم سياسي-عقيدتي با استقلال كامل قاضي وبر اساس قانون، مراحل دادرسي و دادگاهي آنها بدون اعمال نفوذ وقدرت طي ميشود، اما چرا اعدام؟بويژه اگرمتهم شاكي خصوصي نداشته باشد چگونه ميتوان اطمينان حاصل نمود متهم يا مجرم مستحق مرگ است؟اگربر خلاف انتظاروقوانين ملي وبين المللي مجازات جرائم سياسي را بپذيريم آيا نمي توان با اعمال انواع واقصام مجازات ها فقط از اعدام صرف نظر كرد؟اصلا اگر صرف نظر از كرامت وارزش حيات انسان ها كه در اسلام بعنوان اشرف مخلوقات محسوب ميشود حساب هزينه-فايده راكرد بر اساس تجارب حاصله چه نتيجه اي ميتوان گرفت؟افكارعمومي هنوز قانع نشده كه چرا وچگونه شيرين علم هولي دختر كردي كه بدون تسلط به زبان فارسي وبراي اولين بار به تهران آمده است،صرف اتهام قصد بمب گزاري (براساس گزارش منابع رسمي) قصاص قبل از جنايت شود.

اگراتهامات وجرايم سياسي وبلكه حقوقي ومدني وميليونها پرونده مفتوح ومختوم در دستگاه قضايي را معلول عللي بدانيم كه ريشه در ساختار و قوانين و كردار ورفتار نظام سياسي-اداري دارد،آيا چنانچه به درستي علت ها را اساس قرار دهيم بيشتر اين متهمان تبرئه نخواهند شد؟ يا حداقل اتهامات و جرائم را بين علت ها و معلول ها تقسيم كنيم واژه سياه اعدام در سيستم قضايي حذف نخواهد شد؟ونبايدعلت ها بعنوان متهم رديف اول قرار داد؟

هيچ انسان منصف،نوع دوست وعدالت جو وآزاد انديش ترورها وعمليات انتحاري امثال روز عاشورا را كه جمعي زن وبچه وسني وشيعه را هدف قرار ميدهد تاييد نمي كند بلكه با قاطعيت محكوم مي نمايد؟اما هرگز تجزيه وتحليل نموده ايد كه چه عللي منجر به اين معلولها شده است؟وچرا نوجوانان بلوچ در ميان جمعيت خودرامنفجر مي كنند؟

به اميد فردايي بدون اعدام وترور و پر از عدالت وآزادي

۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه


مقصر كيست؟

درست درايامي كه آقاي احمدي نژاد براي چندمين بار در مجمع عمومي سازمان ملل نسخه ي مديريت جهان راپيچيد و راه حل ها و راهكارهاي مشكلات وبحران هاي جهاني را ارائه نمود وبراي رفع و حل و فصل آنها ازمقدسات ومعنويات وامدادهاي غيبي بهره گرفت فقط در دو مورد تصادف جاده اي 30 نفراز از اقشار محروم وزحمت كش شهرستانهاي ايلام و سروآباد جان خودرا از دست دادند وبيش از 60 نفر روانه بيمارستانها شدند مسافراني كه غالبا به دليل فقر وبيكاري وبه عنوان كارگر فصلي عازم كلان شهر تهران بودند تا در ميادين تره بار ويا در نقش عمله ي ساختماني در خدمت برج سازان رانت خوارباشند ويا دانشجوياني بودند كه با كمترين امكانات اما با انگيزه و تلاش وبا عشق واميد و هزاران آرزو در شروع سال تحصيلي در مسير دانشگاه ها، كه هرگز به مقصد نرسيدندچانچه در عرض يك هفته گذشته اقدام تروريستي ضد انساني وناجوانمردانه والبته مشكوك وقابل بررسي مهاباد رانيز اضافه كنيم قريب 150 نفر كشته و زخمي از ميان مردم بيگناه وبي دفاع حاصل دو مورد تصادف و يك اقدام تروريستي صرفا در سه شهرستان كرد نشين ايلام و سروآباد و مهاباد بوده است.حال آمارو اطلاعات رسمي و غير رسمي حوادث و سوانح كل كشوررا فقط در طي هفته گذشته به اين رقم اضافه كنيد تا تعداد وميزان تلفات جاني و مالي هم وطن نان بدست آيد گرچه دسترسي دقيق وكامل به آمار و اطلاعات بويژه در كلان شهر ها ممكن نيست.اما بر اساس گزارش سايت خبرآنلاين وبه گفته ي فرمانده پليس راه كشوردر 800هزار تصادف سالانه 300 هزاز كشته ومجروح داريم بطور ميانگين روزانه 80 كشته ودر نتيجه سالانه در حدود 28800نفر صرفا در تصادفات جان خود را از دست ميدهند. وبه نقل از معاون پليس راه كشور در هر 25 دقيقه يك ايراني در اثر تصادف جان خودرا از دست ميدهد.واضافه مينمايد تصادفات در ايران 7برابر كشورهاي پيشرفته است.در كشورهاي پيشرفته در مقابل هر 1000نفر جمعيت 3 كشته اما در ايران به ازاي هر 1000نفر 32 نفر از بين ميروند. بدون ترديد بر اساس اين نمونه ها وباتوجه به محدويت هاي منابع رسمي وعدم امكان ثبت كليه تصادفات آمار واقعي بيش از اين ميزان برآورد مي گردد.

مقصر اصلي كيست؟

ممكن است دولت مردان و حتي عده اي از شهروندان دولت و دستگاهاي مسئول را تبرئه نمايند و صرفا علت را تخلف رانندگان وبه تعبير درست ترمردم را مقصر معرفي كنند كما اينكه در پي اين تصادفات وبه دنبال ديگر سوانح و حوادث هوايي و زميني بار ها عنوان شد به علت خواب آلودگي و عدم كنترل راننده و يا به دليل خطاي خلبان اين سانحه يا حادثه پيش آمد.پس فلسفه وجودي و نقش دولت وبويژه وظايف وزارت راه وراهنمايي و رانندگي و...درقبال اين همه خسارات جبران ناپذير چيست؟

نا گفته پيداست در يك تصادف رانندگي سه عامل اساسي دخالت دارند:

1-شرايط جاده و مسيرهاي تردد. 2-وضعيت وسيله نقليه 3-عامل انساني يا نقش راننده.

1- بدون ترديد مسئوليت كم وكيف جاده ها و مسيرها بطور مستقيم با دستگاهها و مسئولان اجرايي است.در دنياي مدرن و ماشيني ودر حال توسعه ودر عين حال پر حادثه و خطر ساز بحث HSE ،استاندارد ها و مديريت كيفيت از ضروريات زندگي امروزي است نگاهي به كشورهاي توسعه يافته و حتي در حال توسعه در همين منطقه خاور ميانه و خاور دور مانند كره ومالزي و تركيه و بيشتر كشورهاي عربي كه زماني نه چندان دور از ما عقب تر بودند ودر مقايسه با آنها بويژه در بخش حمل ونقل و شرايط خطوط هوايي وزميني و ريلي وضعيت ما و نقش جاده ها و مسيرهاي تردد در بروز حوادث كاملا مشخص و گوياست.گمان نمي كنم اين حوادث كار استكبار جهاني و در راس آنها آمريكا ي جهان خوار و عوامل داخلي باشدچون تا كنون منابع رسمي داخلي نيز چنين ادعايي نكرده اند بلكه به عكس برخي از اين منابع تا حدود زيادي علت و معلول اين حوادث را همانگونه كه آمد بيان كرده اند براي مثال سايت بازتاب كه غالبا سربسته برخي مسائل اقتصادي وحتي سياسي را منعكس مي كند در ميان خبرهاي صبح روز سه شنبه 6/7/89 و به نقل از خبر گزاري مهر در خصوص حادثه دلخراش صبح روز گذشته (دوشنبه 5/7/89) اتوبوس مريوان در محل عوارضي سابق كرج-قزوين با نشان دادن تصاوير عوارضي به شرح زيرواقعيت ها را بيان مي كند:

مهمترین علت تصادف مرگباركرج-

به گزارش خبر نگار مهر در كرج،نزديك به دو سال پيش بنا به مصوبه شوراي تامين كرج تصميم به تعطيلي عوارضي اتوبان كرج-قزوين گرفته شد تصميمي كه با وجود مخالفت اداره راه هيچگاه اجرايي نشد وهمچنان بلا تكليف ماند


حادثه‌ای که 14 کشته و 31 زخمی به همراه داشت حاصل بی توجهی و بی مسئولیتی نسبت به جمع آوری سازه‌های عوارضی سابق بوده است.


به گفته منابع آگاه نزديك به دو ماه پيش عيسي فرهادي سرپرست استانداري البرز دستور جمع آور ي كامل تاسيسات اين عوارضي را صادر ميكند كه با ممانعت راهنمايي و رانندگي عمليات اجرايي آن متوقف ميشود و امروز پس از دوسال به علت عدم مسئوليت پذيري وزارت راه و ترابري وعدم پيگيري قاطع مسئولان استانداري البرز فاجعه اي بزرگ رخ مي دهد

اميد است مسئولاني كه با قصور خود در عدم نصب روشنايي كامل چراغ هاي راهنمايي و رانندگي و عدم جمع آوري اين عوارضي موجب مرگ دلخراش جمعي از هموطنان عزيزمان شدند هرچه سريعتر از مسئوليت خود استعفا دهند.

اين عين خبر سايت بازتاب به استناد از خبر گزاري مهر بود.

راستي وزير راه و ترابري و رييس راهنمايي و رانندگي و استاندار البرز استعفا مي دهند؟

بايد منتظر ماند اما تجارب گذشته خلاف آنرا ثابت ميكند. البته اگر در ديگر كشور ها مانند ژاپن و كره و... بود در همان ابتدا وبا عذر خواهي از مردم استعفا داده بودند.چنانچه اطلاعات موثقي در اين زمينه موجود است. كما اينكه در چند روز پيش يكي از وزراي كره جنوبي به دليل دليل انتصاب دخترش در وزارت خانه اش ضمن پوزش از مردم استعفاي خودرا تقديم كرد. اما در كشور ما وضع به گونه ديگري است. در خصوص اين حادثه عظيم تا كنون مقامات مسئول عكس العملي نشان نداده اند. آيا انتصاب دختر وزير كره خسارت بيشتري دارد يا كشته شدن ده ها و صد ها وهزارها نفر از هم ميهنان؟مسئولاني كه با سهل انگاري و عدم احساس مسئوليت موجب كشته شدن جمعي از محروم ترين مردم شدند در برابر خانواده هاي عزا دار آنان كه منتظر بودند همسر و پدر كارگر شان بادست پر برگردد چه پاسخي دارند؟

2- عامل دوم وضعيت فني و ايمني وسيله نقليه است كه سهم عمده اي درميزان خسارات جاني و مالي سرنشينان دارد صرف نظر از اين حادثه بطور كلي اكثريت خودرو هاي ساخت داخل فاقد استاندارهاي جهاني از نظر فني و ايمني و آسايش و آرامش سر نشينان هستند.صنعت انحصاري خودرو سازي و مورد حمايت دولت محصولات خود را با چند برابر بهاي تمام شده به مشتريان داخلي كه راهي جز استفاده از آنهاراندارند مي فروشد و كمتر از بهاي تما شده به برخي كشور هاي منطقه نظير سوريه صادر ميكند بنابراين مشتريان داخلي ضمن پرداخت بهاي بيشتر ومحروم از خودروهاي استاندارد و باكيفيت جهاني محكوم به استفاده از خود روهايي هستند كه فاقد اصول ايمني و فني و استاندارد هاي جهاني مي باشند.كافي است به تردد خودروي مانند پرايد كه غالبا با5 يا دست كم با 4 عضو خانواده مانند توپ فوتبالي در ميان كاميون ها بين آسمان و زمين معلق است توجه كنيد. اي كاش گاه گاهي دوربين هاي كنترل ترافيك و افسران قلم به دست آماده جريمه بعنوان كارشناسان ترافيك كيفيت تردد خودروها را بعنوان نمونه سبقت پرايد را از ماشين هاي سنگين ثبت وضبط مي كردند.آيا در اين ارتباط مردم مسئول و مقصرند يا وزارت صنايع و صنعت خودرو؟

3-عامل انساني وخطا وتخلف رانندگان سومين عامل موثر درحوادث وتصادفات است.كسي منكر تخلف بخشي از رانندگان كه به سهولت جان خود ومهمتر از آن جان انسان هاي بي گناه و بي تقصير را مي گيرند نيست بنابراين دقت و توجه وتجديد نظر در نحوه رانندگي وآموزش وبازآموزي مقررات وقوانين و مهارتهاي فني و عملي يك وظيفه همگاني است اما در اين عامل نيز نبايد تمام تقصير را متوجه جامعه نمود بلكه برخي دستگاها ي دولتي و حكومتي بطور مستقيم و غير مستقيم مسئولند.بدون ترديد زير بناي رفتارهاي اجتماعي فرهنگ عمومي است. نهادي مانند صدا وسيما بجاي بسياري از برنامه هاي استرس زاو ملال آوروخرافاتي و جهت گيري هاي سياسي و عقيدتي مانند آنچه كه به گفته بينندگان محدودش در ماه مبارك رمضان ودر دم افطار نمايش داده اند وموجب ياس ونا اميدي در ميان روزه داران شده بود، مي تواند با استفاده از منابع وسيع مادي و انساني كه از محل بيت المال تامين شده است با فرهنگ سازي و آموزشهاي همگاني و همسويي با نيازهاي روز نقش موثري ايفا نمايد.

از سوي ديگر راهنمايي و رانندگي مسئول مستقيم صدور گواهينامه ها و نظارت وكنترل والبته ارزيابي و در نتيجه و از همه مهمتر باز خورد و اصلاحات لازم در فرايند ها و ... است.طبيعي است متصدي هر پست و مسئوليتي بايد شرايط لازم را از نظر تئوري و عملي وسلامتي جسم وروان داشته باشد بخصوص اگر اين پست و مسئوليت رانندگي وامانت داري جان انسانها حال در وسيله شخصي يا بويژه در وسائط نقليه عمومي ودر قالب يك شغل و حرفه باشد.راستي راهنمايي ورانندگي تا چه ميزان و اندازه اي بر وضعيت و شرايط رانندگان از لحاظ فوق نظارت و كنترل دارد؟

تحقيقا خسارات جبران ناپذير جاني ومالي در بخش حمل ونقل مانند ساير بخشها معلول ضعف ها ونارسايي هاي ساختاري ومديريتي و اجرايي است.

در نتيجه پيشنهاد مشخص اين يادداشت به آقاي احمدي نژاد بعنوان رئيس قوه مجرييه اين است :

حال كه بر اساس شاخص هاو آمار و اطلاعات موثق و مستند منابع رسمي وداخلي وخودي! در بسياري از بخش هاي زيربنايي، اقتصادي،صنعتي،اجتماعي ،اداري واجرايي و...نه تنها با فاصله ي زياد از كشورهاي پيشرفته عفب تريم بلكه از برخي كشورهاي منطقه نيزكه در گذشته ي نزديك از آنها جلوتر بوديم عقب مانده ايم؛ براي تحقق آرمان ها وئيده ها ومديريت واداره جهان ابتدا مشكلات و نارسايي هاي داخلي راحل وفصل نمايند تا زمينه وپذيرش اعمال مديريت بر جهان فراهم شود. بديهي است در توسعه موزون و پايدار وهمه جانبه ودر شرايط جهاني شدن مي بايد در يك ارتباط سيستماتيك همه بخشها و زير بخشها در تعامل وارتباط متقابل ومكمل هم باشند.به عبارت ديگرتوسعه اقتصادي وسياسي و فرهنگي هم سو ومكمل وتفكيك ناپذيرند. ضمن اينكه دردنياي بدون مرز و كاملا پيوسته بدون تعامل وارتباط وهمكاري باجهان توسعه وتحقق اهداف و سياست هاي داخلي وخارجي مقدورنيست والبته روابط با چند كشوربازمانده از مكتب كمونيسم وسوسياليسم كافي نيست و مطمئن باشيد در چنين شرايطي جهان مديريت شما را نخواهد پذيرفت.

بنا براين بهتر است دراين اوضاع واحوال ضمن پرداختن به نارسايي هاي مختلف داخلي مانند اشتغال،اعتياد،تورم وگراني،تبعيض نژادي-مذهبي و... وبويژه مديريت بخش حمل ونقل و رسيدگي به خانواده هاي بي سرپرست وغم بار حوادث اخير، فعلا از مديريت جهان صرف نظر فرمايند .

۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

ستاد پس از بحران؟!!!

روز گذشته در بخش پر بيننده ترين خبرهاي سايت گويا نيوز خبر تشكيل ستاد بحران در استان كردستان را ديدم گرچه بحران واژه اي آشنا در زندگي روزمره ماست ومدام با بحرانهاي مختلفي سروكار داريم اما ستاد وبه معناي بهتر مديريت بحران آتش سوزي جنگلهاي كردستان موضوع بحث و پرسش اين يادداشت است.صرف نظر از محتوا، عنوان خبر جذاب و پر بيننده بود. بطور كلي ستاد و مديريت بحران سازماني موقت ويا پروژه اي كاملا اضطراري با عوامل و منابع مادي وانساني مورد نياز والبته مهيا ودر اختياراست كه به منظور مديريت و كنترل و مهار ضرر و زيان وخسارت ناشي از بحران مورد پيش بيني ويا در حال وقوع تشكيل ميگردد.

اهميت موضوع وابهام در عنوان خبر موجب شد با صبر و تحمل اينترنت كم سرعت، در نهايت به متن خبر دسترسي پيدا كنم.

خبر از تشيكل ستاد بحران براي مقابله با آتش سوزي جنگلها در استان كردستان بوداين رخداد ديرهنگام با فرض صحت خبر وتامين منابع انساني و مادي كه جاي ترديد دارد و از بهارش پيداست؛ پس از269 مورد آتش سوزي وسوختن بيش از 5000 هكتار از جنگلهاي مريوان وسروآباد(برساس گزارش منابع موثق ومعتبر) صورت مي گيرد.قابل ذكر است اين آمار از نيمه خرداد تا پايان مرداد سال جاري و صرفا در اين دو شهرستان اتفاق افتاده است.اكنون دراذهان مردم پرسشهاي بيشماري ايجاد شده است :

چرا ستاد بحران پس ازاين همه خسارات جبران ناپذير؟ دلايل وعلل آشكار و پنهان اين حوادث چيست؟ چقدر عمدي وچقدر غيرعمدي است ؟چرا دستگاهاي اجرايي مسئول و نمايندگان استان در مجلس اقدامات موثر وعملي درهنگام شروع آتش سوزي هارا انجام ندادند؟ و مهمتر از آن با پيش بيني اين حوادث در ابتداي فصل ستاد بحران تشكيل نشد واقدامات پيشگيرانه صورت نگرفت؟چرا با گذشت حدود سه ماه و اين ميزان خسارات با 269 مورد ودر سطح دو شهرستان حتي يك نفر بعنوان مجرم محاكمه يا حداقل بعنوان متهم بازداشت نشده است؟...

بديهي است اين سئوالات گرچه مرتبط و مكمل همديگرند اما هركدام مستلزم تجزيه وتحليل ويژه وهريك موضوع و سرفصل ديگري است كه در اين فرصت به موضوع ستاد بحران وبه تعبير درست تر در اين هنگام وبا اين تاخير بي مديريت وبرنا مه وامكانات به موضوع" ستاد پس از بحران" ؟!!!مي پردازم.

برهمگان روشن است بر اساس تجارب گذشته وشرايط فصلي و اقليمي بروز اين حوادث عمدي وغيرعمدي براي هر مقام و مسئول و كارشناس وكارمند وكارگر ومستخدم وچوپان ونماينده ملت ونماينده دولت وشهري وروستايي و...كاملا قابل پيش بيني بود.بنابراين پيشاپيش راه حل اين معما موجود بود واين معادله هيچ مجهولي نداشت ونيازمند فرمول هاي رياضي ومحاسبات وتحليل هاي آماري وتئوريهاي پيچيده علم مديريت نبود.كافي بود همين خبر غير موثق تشكيل ستاد بحران البته با عوامل ومنابع انساني ومالي وتداركاتي وتكنولوژي وماشين آلات مورد نياز در اول سال راه اندازي مي شد. وامااز آنجا كه اين سناريو طي سالهاي اخير بخصوص در مريوان و سروآباد البته با روند فزاينده اي تكرار ميشود مي بايست در بودجه هاي سنواتي استان و شهرستان سر فصل اعتبارات ويژه اي براي هر سال اختصاص مي يافت. ودستگاهاي اجرايي وذيربط در استان و شهرستان ساختار و شرح وظايف و برنامه عملياتي ستاد بحران را طراحي ودر هنگام بروز بحران با آمادگي قبلي وبا مديريت وارد عمليات اجرايي مي شدند. ولازم بود مشابه اعتباراتي كه براي حفظ جنگل هاي شمال اختصاص مي يابد و يا در قالب بودجه حوادث غير مترقبه كه در سراسر دنيا موضوعي ضروري ومستمر و جزو وظايف اصلي دولت هاست تامين اعتبار مي شد كما اينكه شبانه روز اخبار حوادث و بويژه آتش سوزي جنگلها رادر سراسر جهان از رسانه هاي مختلف و از صدا و سيماي دولتي و خصوصي مي بينيم ودر دنياي بدون مرز اطلاعات همگان شاهد و ناظر نقش دولت ها در اجراي اين وظايف مهم واضطراري هستند وبا وضعيت موجود وعملكردستگاهاي اجرايي داخلي مقايسه وقضاوت وداوري ميكنند.با اين حال چنانچه پس از 269 مورد آتش سوزي به وسعت بيش از 5000 هكتار فقط در حوزه شهرستان هاي مريوان و سروآباد، اصل اين خبر صحت داشته باشد. بازهم مديريت وعمليات اجرايي آن مورد ترديد است.وبعيد به نظر مي رسد اين ستاد دير هنگام داراي ساختار سازماني،شرح وظايف،برنامه ريزي،سازماندهي،دستورالعمل و روشهاي اجرايي،آموزشهاي فني و حرفه اي و...بخصوص منابع انساني وما لي وتداركاتي وابزار مورد نياز آن تامين وآماده عمليات اجرايي با شد.حتي با فرض تدارك وتامين امكانات و مديريت وبرمامه ريزي ودر صورت آمادگي كامل بر اساس فاكتورهاي فوق، با توجه به اينكه غالبا در شهريور ما فصل آتش سوزي ها به پايان مي رسد، اين ستاد مصداق ضرب المثل" نوشداروبعد از مرگ سهراب" است.گرچه نمي تواند نوشداروباشد.

بنابراين در خصوص عملكرد دستگاهاي اجرايي ومسئول در حوادث عمدي وغير عمدي آتش سوزي ها ميتوان سه سناريو را ارائه نمود:

الف-ناتواني و ضعف مديريت وكمبود ونارسايي منابع انساني،مالي و تداركاتي در واحدهاي صفي و ستادي در سطوح مركز،استان و شهرستان.

ب- سهل انگاري و عدم احساس مسئوليت در اجراي دقيق و درست و به موقع رسالت ووظايف سازماني ودر نتيجه تحميل ضرر وزيان به جامعه.

ج-تركيبي از بندهاي 1و2.

همانگونه اشاره شدحوادث آتش سوزي وسوابق وتجارب چند ساله ي آن در شهرستانهايي مانند مريوان و سروآباد موضوع نا شناخته و پيچيده و غير قابل پيش بيني نبود لذا مديريت و برنامه ريزي وبر اساس موضوع، تشكيل ستاد بحران مي بايست قبل از اين همه ضرر وزيان وارده طراحي واجرا ميشد بنابراين ناتواني وضعف مديريت و نارسايي منابع امري بديهي است.

از ديگر سوطرح موضوع ستاد بحران در پايان فصل آتش سوزي وعدم اقدامات موثر در اجرا ودر تامين امكانات اوليه وفقدان نظارت وكنترل وپيگيري به موقع و عملي از زمان شروع اين حوادث ، مصداق سهل انگاري و عدم احساس مسئوليت دستگاهاي احرايي و مديران ومسئولان ذيربط است.البته اين برداشت نافي تلاش شبانه روزي چند نفر از كاركنان زحمت كش منابع طبيعي شهرستان ها نيست ضمن اينكه همكاري اين تعداد محدود با انجمن "سبز چيا"در شهرستانهاي مريوان و سروآباد ضعف هاي اساسي دستگاهاي اجرايي ومديران ومسئولان آنان را در حوزه هاي صف وستاد ودر سطوح مديريت و اجرا توجيه نمي كند.

براين اساس ميتوان تركيبي از بندهاي الف و ب را در كارنامه مردودي دستگاهاي اجرايي ومديران ومسئولان ذيربط و مجمع نمايندگان استان در مجلس وبويژه نمايندگان مناطق مورد خسارت، ثبت نمود.لذا گزينه ج درست تر است.

بنابراين تصور كنيد اگرتلاشهاي شبانه روزي اعضاء فعال وفرهيخته انجمن مردمي"سبز چيا"ومشاركت خود جوش و فعال بخشي از مردم مناطق شهري وروستايي درمهاراين آتش سوزي ها آن هم با كمترين و ابتدايي ترين امكانات نبود،اكنون متحمل چه خسارات بزرگتري شده بوديم؟

لذا همواره حضور ومشاركت فعال و آگاهانه مردم را در تمامي عرصه ها ودر پيشگيري ومهار چنين حوادثي مهمترين واساسي ترين راه كاروراه حل ميدانم.

۱۳۸۹ مرداد ۱۸, دوشنبه

در باب جوانمردي ططري؛

انسان موجودي پيچيده و نا شناخته و در مراتب طبقه بندي سيستم ها از بيشترين پيچيدگي برخوردار است. تجارب و واقعيتهاي موجود نشان ميدهد بخصوص در جوامع بسته وئيدئولوژيك و داراي محدوديت هاي سياسي،فرهنگي و... انسانها تحت تاثير شرايط محيطي ودر احاطه متغييرهاي متعدد پيچيدگي هاي بيشتري دارند به عبارت روشن تردر اينگونه جوامع غالبا انسان ها براي كسب منافع و رسيدن به اهداف بعضا تا 180 درجه در رفتار و گفتار و ظواهر خود تغيير ايجاد مي نمايند. اين دوگانگي بين شخصيت درون وبرون در چنين شرايطي ودر چنين جوامعي در وجود اكثريت انسانها نهادينه ودر عادات و رفتار آنان تثبيت مي گردد. روزانه در قالب پند واندرز به ضرب المثل معروف "گر خواهي رسوا نشوي هم رنگ جماعت شو"استناد مي گردد بر همين اساس به وضوح مي بينيم نمازوعبادات،لباس وگفتار و رفتارو... اين آدم ها در تضاد با عالم درون و شخصيت واقعي آنهاست.

اما در اين بازارمكاره ي رقابتي شاد روان اسماعيل ططري ازمحدودانسانهايي بود با كمترين پيچيدگي و دو رويي وريا و تزوير، بيشترين جوانمردي وصداقت و يك رنگي و بي ريايي را داشت. به قول آقاي دكتر مهاجراني ططري مثل خودش بود.

قبل از مجلس ششم در برخي از منازل همشهريان كردستاني و كرمانشاهي عكسهاي تبليغاتي سوار بر اسب و با زير نويس كردي آقاي ططري را ديده بودم واز جوانمردي و صداقت ايشان بسيار شنيده بودم .وقتي دست تقدير و تحولات و گشايش سياسي پس از دوم خرداد 76 موجب شد تا در مجلس ششم وبلكه در كميسيون انرژي و نيز دراولين فراكسيون نمايندگان كرد به مدت 4سال وتا اخراج از مجلس در كنارهم باشيم، به وضوح خصوصيات و ويژگيهاي مثبت اورا ديدم وهمانگونه بود كه بود.در عين حال كه به ايراني بودن خود مي باليد و عاشق شاهنامه بود بيش از آن به اصالت كردي و نژادي خود افتخار مي كرد وتواما به كردي و فارسي شعر مي سرود.والبته يكي از موسسين و اعضاي فعال اولين فراكسيون نمايندگان كرد مجلس ششم نيز بود فرهنگ پذيري و از خود بيگانگي بخصوص در شرايطي كه در كرمانشاه بعضا لباس و زبان شيرين كردي كرمانشاهي در سال هاي اخير در معرض خطر و فراموشي بود در ططري راه نداشت؛ بلكه با قدرت و شجاعت از فرهنگ وآداب و رسوم غني كردي دفاع ميكرد مشروح مذاكرات مجلس ششم شاهد اين واقعيت هاست.در هرمراسم و مناسبت كردهاي مقيم مركز حاضر بود.هروقت دعوت ميكردم پاسخش مثبت بوديك بار براي مراسمي در جامعه كردهاي مركز تماس گرفتم.با لهجه شيرين كردي كلهري(يكي از لهجه هاي اصلي چهارگانه كردي) گفت:"وه عه لي نه خوشم وه لي چوون مه راسم كورده كانه تيم"و با همان وضعيت بيماريش آمد.

خوب به خاطر داريم بويژه در زمان مجلس ششم متاسفانه برخي از روزنامه هاي اصولگرايي و ارزشي پر تيراژوبهره مند ازمنابع دولتي همواره ازاين ويژگيهاي مثبت سوژه سازي ميكردند شايد از نظرآنان اين خصوصيات ضد ارزش بود؟!

ناگفته پيداست مطلق فقط خداست، اساسا انسان موجودي نسبي است. هرشخصي در هرمقامي داراي صفات مثبت و منفي است.برخي صفات اكتسابي و برخي ذاتي و فطري است.بر اين اساس شادروان ططري اگر ازلحاظ خصوصيات اكتسابي به دليل شرايط زماني و ساير محدوديت ها موفق به كسب مدارك و مدارج آكادميك نشده بوداما بطور ذاتي و فطري مجموعه اي از ويژگيهاي مثبت مانند جوانمردي،شجاعت،صداقت ،اصالت و ... را كه سوژه سازان مدعي ارزش واخلاق ازآن بي بهره بودند با خود داشت وهمين ويژگيها بود كه با راي آگاهانه و جوانمردانه مردم كرمانشاه دو دوره ططري رابدون اتكا به مراكز ثروت و قدرت راهي مجلس نمود.وشايد همين خصوصيات وحمايت موثر ايشان از آقاي كروبي در انتخابات رياست جمهوري 88 موجب شد تا تصاحب كنندگان قدرت ومطبوعات و رسانه هاي انحصاري كه همواره از كاه، كوه مي سازند در مرگ نابهنگام ايشان سكوت اختياركنند. خلاءي كه باحضور مردم آگاه و شجاع و باغيرت كرمانشاه و وساير مناطق كردنشين پرشد.

روانش شاد ويادش گرامي و راهش پر رهرو باد.

۱۳۸۹ تیر ۳۰, چهارشنبه

بنام خداوند هستي بخش

مردم فهيم كردستان،

همشهريان آگاه و زحمت كش شهرستانهاي مريوان و سروآباد

با سلام وعرض ادب،

گرچه غالبا درد دلها ودغدغه هاي اين خدمتگزار شما در باب مسائل سياسي،فرهنگي و اقتصادي بوده است، اما اين بار سخن از سوختن سرمايه هاي عظيم و كمياب منابع و مراتع و بويژه جنگلهاي سرسبز و خرم ديروز و غرق دردود وآتش اين روزهاست، كه بي گمان پشتوانه فرهنگ و اقتصاد ماست. بلي سخن از آتش سوزي جنگل ها ست، سرمايه اي كه متعلق به نسلهاي گذشته وحال و آينده است وصرفا امانتي ارزشمند در اختيار ماست.كيست كه در قبال سوختن برگهاي سبز و محيط زيست با طراوتي كه در روزهاي فرح بخش بهاري هزاران گردشگر و مسافر رابسوي خود جلب وجذب نموده است بي تفاوت باشد.البته ما بعنوان امانتدار اين سرمايه ملي و جهاني مسئوليت و وظايف فوق العاده اي داريم.بدون ترديد اگر اين احساس وظيفه و دلسوزي شما و بخصوص همت وتلاش شبانه روزي اعضاء انجمن مردمي" سبز چيا" نبود وچنانچه اين عزم واراده در مبارزه با دود و آتش و از آن مهمتر پيشگيري و آموزش وبسترسازي فرهنگي در سطح وسيعتر وفراگير تداوم نداشته باشد با نهايت تاسف بايد منتظر ديار سوخته اي باشيم كه فقط خاطره اي از روزهاي سبز وبهاري آن باقي خواهد ماند.آن وقت نسلهاي بعدي ما را نخواهند بخشيد.اما بدون شك و گمان بيداري و آگاهي و عزم راسخ و استوار اكثريت شما ما نع از اين بحران و خسارت جبران ناپذير خواهد شد. وقتي در گرمترين ساعات روز گذشته با موبايل يكي از جوانان فعال وپرشور عضو انجمن سبز چيا تماس گرفتم در حين اطفاء و مهار آتش در جنگلهاي مشرف به روستاي ني بود. گرماي درون و تسلط و پيروزي غيرتمند اورا بر دود و آتش به وضوح احساس ميكردم.از اينكه او در ميدان مبارزه ومن در زير كولر گازي پشت ميز بودم شرم سار شدم.اميدوارم فاصله تهران-مريوان و مشكلات فردي ومسائل عمومي موجب كم كاري وعقب ماندنم از اين كاروان پيشگام وپيشرو نباشد.

ناگفته پيداست تغييرات جوي و گرم شدن تدريجي كره زمين واقعيتي درد ناك است كه طي ساليان اخير توجه ملتها و دولتها و بويژه طرفداران محيط زيست را به خود جلب نموده است.گرچه ميهن و ديار ما نيز تحت تاثير اين تغييرات قرار گرفته است اما به يمن جنگلها و مراتع كم نظير و ارزشمند كوههاي سربلند و سرفرازكردستان اين خسارت ها وشرايط دشوار قابل تحمل بوده است. اكنون سوختن و نابودي تدريجي اين سرمايه ها از يك سو وكاهش منابع آبهاي سطحي وزير زميني و بخصوص معضلات درياچه زريباراين نگين دشتهاي سرسبزمريوان از ديگر سو، زنگ خطري است كه بطور مداوم و روز افزون ما را به اقدامات فوري و مستمر فرا مي خواند.كم كاري و غفلت در چنين شرايطي جبران ناپذير است.

بنا براين بعنوان عضو كوچكي از جمع بزرگ شما درخواست ميكنم به هر شكل و طريق ممكن،بطور مستقيم يا غير مستقيم،با آگاهي بخشي و فرهنگ سازي، پيشگيري واطلاع رساني واز همه مهمتر اقدامات عملي و فوري در مهار آتش سوزي ها و دررفع اين بحران و ضرر وزيان جبران ناپذير ملي و جهاني همگام وهماهنگ اقدام نماييم.

همواره دركنار قله هاي سرسبز، سربلند باشيد.

خدمتگزارهميشگي شما

عبدالله سهرابي

تهران-30/4/89

۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

تبعيض


الان ساعت 9:40 بيست وسوم بهمن 1388 شمسي است، كمتر از 24 ساعت گذشته، در صبحگاه 22 بهمن تبعيض در ايران پس از انقلاب 31 ساله شد. به همين مناسبت این پديده شوم و نامبارک را به اختصار مورد کنکاش وبررسی قرار می دهم.
منظور از تبعيض برتري دادن فردي بر فرد ديگر،گروهي بر گروه ديگر،نژادي بر نژاد ديگر،مذهبي برمذهب ديگراست.بنابراين ميتوان تبعيض را به تبعيض هاي فردي،جمعي،نژادي و مذ هبي طبقه بندي كرد.
در تبعيضات فردي معيار ها و استاندارد ها كاملا متفاوت از تبعيضات جمعي و نژادي و مذ هبي است.بلكه اين نوع تبعيض فا قد متدولوژي و معيار و برنامه و پلان پيش بيني شده است.در اين طبقه فرد صرف نظر از نژاد و مذهب و... وبه عبارت ساده تر در تمامي شرايط وحتي ممكن است با اشتراك در مذهب و نژاد وموقعيت شغلي و اجتماعي مورد تبعيض قرار گيرد.در اين حالت موقعيت خانوادگي،حمايت مراكز قدر ت وباندها واشخاص بانفوذ موجب تضييع وسلب حق از فرد یا افرادی خواهند شد كه غالبا وارد عرصه رقابت در زمينه هايي مانند اداري و استخدامي،سياسي واقتصادي و ... شده اند.به سخن ديگر اين تبعيض عمومي وفراگیر در سطح ملی است. بعنوان نمونه از نزديك شاهد رد صلاحيت يكي از داوطلبين نمايندگي مجلس بودم كه فارس زبان،شيعه اثنا عشري،ايثار گر و جبهه رفته بود اما با حضور يكي از رقباي مرتبط ومنتسب به مراكز قدرت رد صلاحيت شد وبه بركت اين اقدام اسلامي و انقلابي رقيب كرسي مجلس را تصاحب كرد.
تبعيضات جمعي و نژادي و مذهبي داراي استراتژي،ساختار و متدولوژي و برنامه ريزي است. لذا هم درك و تشخيص آن اسانتر است هم اجراي آن براي آمران و عاملان با استناد به رويه ها و قوانين نانوشته وبلكه قوانين عادي وحتي با تفسير پاره اي از اصول قانون اساسي به سهولت امكان پذير است.اين گونه تبعيضات در مناطق نژادي و مذهبي بويژه در كردستان نهادينه شده است.البته پذيرش و تبعيت ساكنين بومي به دليل وابستگي مالي و اقتصادي وامنيت و موقعيت شغلي بخصوص در بخش هاي اداري ايجاد و تداوم اين فرايند را تسريع و تقويت كرده است.
بر همگان روشن است ورود كردها ودیگراقلیت های نژادی و مذهبی به كابينه و حوزه روساي قواي سه گانه و امراي نظامي و انتظامي غير ممكن وبلكه استخدام در برخي وزارت خانه ها مانند وزارت خارجه،دفاع و . . . بسيار مشكل است مگر در موارد خاص وبراي افراد خاص. تنها منصب قابل تصدي نمايندگي مردم در مجلس است آنهم به بركت نظارت استصوابي حق انتخاب كردن و انتخاب شدن از مردم سلب شده است.نگاهي به فرایند انتخابات و تركيب نمايندگان در دوره هاي گذشه وحال گوياي اين واقعيت است.
اصلا مقامات پيشكش؛در پايينترين سطوح اجرايي چه خبر؟فرايند گزينش و تصدي پستهاي اجرايي تا بع چه قوانين و ضوابطي است؟
دومين گام گزينش پس از آزمون كتبي یا به اصطلاح آزمون علمي كه حاوي سئوالات عقيدتي-سياسي نيز هست تحقيقات محلي است.در اين مرحله سرنوشت داوطلب به پاسخهاي منابع رسمي وغير رسمي و محلي بستگي دارد داوطلبين خوش شانس كساني هستند كه افراد مثبت وخوش نيت و بدون غرض و تعارض در مورد آنان اظهار نظر مي كنند اما بيچاره داوطلبي كه افراد مغرض و با پيشينه اختلافات فردي و خانوادگي قضاوت كنند در اين حالت غالبا داوطلب ضد انقلاب،نماز نخوان داراي فساد اخلاقي و اقتصادي از آب در ميآيد.
سومين مرحله گزينش مصاحبه است سئوالات مصاحبه مانند آزمون ورودي بر اساس فرمت مخصوص وسئوالات غالبا در حوزه عيقيدتي-سياسي است وداوطلب بايد در خصوص مذهب و زبان و سوابق سياسي و وابستگي به احزاب و گروها واحکام ونماز جمعه و...پاسخ دهد ولو اينكه استخدام براي صبور شهرداري يا مستخدم مدارس ويا ... باشد. معلوم نيست مذهب و زبان و عقيده چه ارتباطي با جارو كشيدن در خيابان ها و كلاس هاي درس دارد؟
اما در انتصابات و ارتقاء شغلي نيز ملاك ها و معيار ها بسيار متنوع و پيچيده وغالبا غير رسمي است.از نحوه ارتباط با مسئولان مافوق تا سفارش مقامات بانفوذوتا سوابق سياسي-عقيدتي بي ارتباط با موضوع نيست. بعنوان مصداق مانند كسي كه با گوشت و استخوان تبعيض سي و يك ساله در ابعاد و مقاطع مختلف سوابق اداري وآموزشي و سياسي را احساس كرده ام فقط مواردي از خاطرات و سرنوشت خودرا كه شايد در آينده در قالب كتابي منتشر شود بيان می كنم.
قصد ندارم از بازداشت ها و اتهاماتي كه ناشي از شكايات وگزارشات توبه كنندگان و خبردهندگان و مغرضان محلي كه شبيه كردها لباس به تن مي كردند و سخن مي گفتند ودر طي سي ويك سال گذشته همواره بعنوان متهم رديف اول قرارم دادند ويكي از مهمترين عوامل رد صلاحيت مداومم در انتخابات مجلس بودند حرف بزنم لذا صرفا به ذكر چند مورد كه بطور مشخص از مصاديق تبعيض است اشاره مي كنم.تا مشخص شود مشت نمونه خروار است.
استعداد و انرژي سرشارواخذ مدرك ليسانس ازدانشگاه بهشتي تهران وسپس فوق لیسانس مدیریت، از لحاظ تخصص و مهارت و تجربه شرايط احراز پست مديريت نهضت سوادآموزي كردستان را كاملا فراهم كرده بود ودر مقايسه با افراد مها جري كه به قول خودشان براي خدمت به كردستان آمده بودند در اولويت بودم، اما نه تنها با تبعيض آشكار آنان رييس و من مرئوس شدم، بلكه مدام به بهانه عدم هماهنگي و...و اينكه مانند برخي همشهريان همكار با آنان ارتباط ندارم مورد سرزنش قرار ميگرفتم.در تداوم اين جريان يك روز به ستاد خبري استان احضار شدم، در وهله ي نخست كما في سابق نگران گزارشات محلي بودم,، در پشت شيشه ي مات پرسو و جو شروع شد، بلاخره به اطاق كوچكي هدايت شدم، قبل از هر سخني بازجو گفت نگران نباش موضوع سياسي نيست بحث اداري شماست،.بدون تاخير گفتم خوب اگر اداري است در اداره مدير و تشكيلاتي بنام تخلفات اداري داريم چرا اينجا؟ گفت اتفاقا مشكل روابط شما با مدير است. وتذكر ميد هيم مثل ...(چند نفر از همكاران را نام برد) از مدير تبعيت كن. .تحمل تهديداتي به خاطر مدير كم سواد وبي تجربه ي اعزامي از روستاهاي شمال كشور كه با پيگيري خود او صورت گرفت سخت وطاقت فرسا بود.
با ارتقاء ايشان به سمت بالاتر در مركز اين بار مدير مهاجر و اعزامي از روستاهاي آذر بايجان به ما افتخار دادند. در اینجا ذکر این نکته لازم است،کردستان سکوی پرتاب موشک است،همواره نیروهای صفر کیلومتر مهاجر را پس از مدت كوتاهي به مقامات عالی اجرایی پرتاب نموده است. نگاهی به سوابق مقامات فعلی و قبلی به خصوص در کابینه گویای این واقعیت است. البته این پرتاب هیچ وقت شامل حال نیروهای بومی نبوده و نیست. به هر حال به يمن خوش خدمتي و... برخي از همكاران مدیر تازه وارد مانند سلف خود آموخت، نحوه مديريت در كردستان متفاوت است. لذا سبك نظامي- امنيتي را در يك اداره فرهنگي برگزيد. اين در حالي بود بسياري از همكاران البته در سازمان مركزي از اين تبيض علني واعزام چنين افرادي از ساير مناطق در شرايطي كه من اولويت تصدی مدیریت را داشتم، متاسف بودند. اما اين موضوع براي همكاران كوردم والبته خود من كاملا طبيعي بود وانتظاري بيش از اين نداشتيم..همانگونه گفتم تبعيض در مديريت وعدم مشاركت در پست هاي مديريتي در كردستان مانند وحي منزل بود وبه تعبيري حق وتو و كاپيتالاسيون براي مهاجرين به رسميت شناخته شده بود. وچقدر خوب كاركنان بومي با آن كنار آمده بودند، پذيرش و اجراي دستور غير قانوني يك مهاجر بسيار آسانتر از پذيرش و اجراي دستور قانوني نيروي بومي بود. و من در سطح خود با درد و رنج اينگونه روابط اداري را احساس ميكردم.
مدت زيادي نگذشت در وسط سال تحصيلي ودر هنگاميكه دو فرزندم در مقطع ابتدايي بودند، آنهم در ميان برف وكولاك زمستان 76 با پيگيري مدير مهاجر حكم تبعيد وبه قول خودشان انتقال به يكي از شهرستان ها از مركز ابلاغ گردید، خوشبختانه به انتقال به مريوان تبدیل شد!!
در دو سال بعد مردم قدر شناس و با فرهنگ شهرستانهای مريوان وسروآباد در انتخابات مجلس ششم كه بدون ترديد در پی تحولات رفورمیزم دوم خرداد 76، تنها انتخابات آزاد جمهوري اسلامي بود، وبراي اولين و آخرين بار تاييد صلاحييت شدم، با راي پاك خود به مجلس فرستادند ومرهمي بر زخم هاي مزمنم گذاشتند، تا با ايفاي نقش در اولين و شايد آخرين فراكسيون نمايندگان كرد، طي چهار سال با تبعيض هايي كه با گوشت و استخوان حس كرده بودم مبارزه نمايم. و چقدر شيرين بود اين مبارزه و اين فرصت تاريخي.
در پي استعفا ازنمایندگی و رد صلاحيت در انتخابات مجلس هفتم، كه اعتراضات وتحريم تاريخي مردم مريوان وسروآباد را به دنبال داشت، با كمك آقاي زنگنه وزیرنفت كه هنوز رگه هايي از حس كرد بودن را در وجودداشت، به شركت ملي نفت منتقل شدم خوشبختانه شركت ملي نفت به دليل ماهيت تخصصي و مهندسي و عملياتي با مجموعه اي مهندسان و نيروهاي فني سيستم متفاوتي از ديگر سازمان هاي دولتي دارد. لذا تا كنون در سطح كارشناشي ارشد مهندسي سيستم ها و بهره وري برابر با مدرك تحصيلي انحام وظيفه ميكنم.
اما تصور نفرماييد با آمدن به مجلس وبا سابقه نمايندگي ميتوان از تبعيض ها رهايي يافت. اتفاقا به اتهام مواضع دوران نمايندگي وبخصوص سوابق مطبوعاتي اين تبعيض ها با شدت و حساسيت بيشتري اعمال ميگردد.همان ابتدا وزير شيرازي نفت( پس اززنگنه)درزير يك سقف ودر شرايطي كه من در مقام مقايسه از تحصيلات و دوره هاي تخصصي بيشتري برخوردار بودم، با گماردن نمايندگان همشهري خود در پست هاي بالاتر ومدت ها بلا سمت بودن وبلا تكليفي اينجانب سبك مديريت و ميزان عدالت دولت عدالت محور را نشان داد.كساني كه به سيستم جامع منابع انساني شركت ملي نفت كه حاوي اطلاعات شخصي و اداري كليه كاركنان اعم از تحصيلات ودوره هاي تخصصي وتجارب شاغلين است، دست رسي دارند،بطور مستند اين اظهارات تاييد خواهند كرد.برخي ازنمايندگان مجلس پس از دوره نمايندگي كه مورد تاييد نظارت استصوابي قرار گرفته اما راي مردم راكسب نكرده اند، سفير و وزير و...شده اند وبرخي مانند من ازارتقاء سنواتي كه از حقوق اوليه كليه كاركنان در همه ي سطوح سازماني است محرومند.البته اين تبعيض تركيبي است يا معجوني از تبعيضات فردي و باندي و نژادي و مذهبي است. واكنون نيز ادامه دارد........
تذكر اين نكته ضروري است, بيان خاطراتي از تجارب تبعيضات در سوابق سياسي و اداري خود ،صرفا به عنوان مصداق مشت نمونه ي خروار،عنوان شد.
بنابراین هدف از بيان اين موارد فقط و فقط اثبات وجود انواع و اقسام تبعيض در سطح ملي براي بخش عمده اي از شهروندان، صرف نظر از نژاد و مذهب و به صورت مضاعف در ميان اقليت هاي نژادي و ديني است. به عبارت ديگر اقليت هاي نژادي و ديني ضمن برخورداري از تبعيض هاي فردي و عمومي كه شامل حال همه شهروندان است،بطور مضاعف از تبعيض هاي نژادي و مذهبي رنج مي برند.
به امید روزی که همه ی انسانها باهرزبان و نژاد و دین وعقیده وتفکری با حقوق برابر وباعدالت وآزادی زندگی کنند.