۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

ستاد پس از بحران؟!!!

روز گذشته در بخش پر بيننده ترين خبرهاي سايت گويا نيوز خبر تشكيل ستاد بحران در استان كردستان را ديدم گرچه بحران واژه اي آشنا در زندگي روزمره ماست ومدام با بحرانهاي مختلفي سروكار داريم اما ستاد وبه معناي بهتر مديريت بحران آتش سوزي جنگلهاي كردستان موضوع بحث و پرسش اين يادداشت است.صرف نظر از محتوا، عنوان خبر جذاب و پر بيننده بود. بطور كلي ستاد و مديريت بحران سازماني موقت ويا پروژه اي كاملا اضطراري با عوامل و منابع مادي وانساني مورد نياز والبته مهيا ودر اختياراست كه به منظور مديريت و كنترل و مهار ضرر و زيان وخسارت ناشي از بحران مورد پيش بيني ويا در حال وقوع تشكيل ميگردد.

اهميت موضوع وابهام در عنوان خبر موجب شد با صبر و تحمل اينترنت كم سرعت، در نهايت به متن خبر دسترسي پيدا كنم.

خبر از تشيكل ستاد بحران براي مقابله با آتش سوزي جنگلها در استان كردستان بوداين رخداد ديرهنگام با فرض صحت خبر وتامين منابع انساني و مادي كه جاي ترديد دارد و از بهارش پيداست؛ پس از269 مورد آتش سوزي وسوختن بيش از 5000 هكتار از جنگلهاي مريوان وسروآباد(برساس گزارش منابع موثق ومعتبر) صورت مي گيرد.قابل ذكر است اين آمار از نيمه خرداد تا پايان مرداد سال جاري و صرفا در اين دو شهرستان اتفاق افتاده است.اكنون دراذهان مردم پرسشهاي بيشماري ايجاد شده است :

چرا ستاد بحران پس ازاين همه خسارات جبران ناپذير؟ دلايل وعلل آشكار و پنهان اين حوادث چيست؟ چقدر عمدي وچقدر غيرعمدي است ؟چرا دستگاهاي اجرايي مسئول و نمايندگان استان در مجلس اقدامات موثر وعملي درهنگام شروع آتش سوزي هارا انجام ندادند؟ و مهمتر از آن با پيش بيني اين حوادث در ابتداي فصل ستاد بحران تشكيل نشد واقدامات پيشگيرانه صورت نگرفت؟چرا با گذشت حدود سه ماه و اين ميزان خسارات با 269 مورد ودر سطح دو شهرستان حتي يك نفر بعنوان مجرم محاكمه يا حداقل بعنوان متهم بازداشت نشده است؟...

بديهي است اين سئوالات گرچه مرتبط و مكمل همديگرند اما هركدام مستلزم تجزيه وتحليل ويژه وهريك موضوع و سرفصل ديگري است كه در اين فرصت به موضوع ستاد بحران وبه تعبير درست تر در اين هنگام وبا اين تاخير بي مديريت وبرنا مه وامكانات به موضوع" ستاد پس از بحران" ؟!!!مي پردازم.

برهمگان روشن است بر اساس تجارب گذشته وشرايط فصلي و اقليمي بروز اين حوادث عمدي وغيرعمدي براي هر مقام و مسئول و كارشناس وكارمند وكارگر ومستخدم وچوپان ونماينده ملت ونماينده دولت وشهري وروستايي و...كاملا قابل پيش بيني بود.بنابراين پيشاپيش راه حل اين معما موجود بود واين معادله هيچ مجهولي نداشت ونيازمند فرمول هاي رياضي ومحاسبات وتحليل هاي آماري وتئوريهاي پيچيده علم مديريت نبود.كافي بود همين خبر غير موثق تشكيل ستاد بحران البته با عوامل ومنابع انساني ومالي وتداركاتي وتكنولوژي وماشين آلات مورد نياز در اول سال راه اندازي مي شد. وامااز آنجا كه اين سناريو طي سالهاي اخير بخصوص در مريوان و سروآباد البته با روند فزاينده اي تكرار ميشود مي بايست در بودجه هاي سنواتي استان و شهرستان سر فصل اعتبارات ويژه اي براي هر سال اختصاص مي يافت. ودستگاهاي اجرايي وذيربط در استان و شهرستان ساختار و شرح وظايف و برنامه عملياتي ستاد بحران را طراحي ودر هنگام بروز بحران با آمادگي قبلي وبا مديريت وارد عمليات اجرايي مي شدند. ولازم بود مشابه اعتباراتي كه براي حفظ جنگل هاي شمال اختصاص مي يابد و يا در قالب بودجه حوادث غير مترقبه كه در سراسر دنيا موضوعي ضروري ومستمر و جزو وظايف اصلي دولت هاست تامين اعتبار مي شد كما اينكه شبانه روز اخبار حوادث و بويژه آتش سوزي جنگلها رادر سراسر جهان از رسانه هاي مختلف و از صدا و سيماي دولتي و خصوصي مي بينيم ودر دنياي بدون مرز اطلاعات همگان شاهد و ناظر نقش دولت ها در اجراي اين وظايف مهم واضطراري هستند وبا وضعيت موجود وعملكردستگاهاي اجرايي داخلي مقايسه وقضاوت وداوري ميكنند.با اين حال چنانچه پس از 269 مورد آتش سوزي به وسعت بيش از 5000 هكتار فقط در حوزه شهرستان هاي مريوان و سروآباد، اصل اين خبر صحت داشته باشد. بازهم مديريت وعمليات اجرايي آن مورد ترديد است.وبعيد به نظر مي رسد اين ستاد دير هنگام داراي ساختار سازماني،شرح وظايف،برنامه ريزي،سازماندهي،دستورالعمل و روشهاي اجرايي،آموزشهاي فني و حرفه اي و...بخصوص منابع انساني وما لي وتداركاتي وابزار مورد نياز آن تامين وآماده عمليات اجرايي با شد.حتي با فرض تدارك وتامين امكانات و مديريت وبرمامه ريزي ودر صورت آمادگي كامل بر اساس فاكتورهاي فوق، با توجه به اينكه غالبا در شهريور ما فصل آتش سوزي ها به پايان مي رسد، اين ستاد مصداق ضرب المثل" نوشداروبعد از مرگ سهراب" است.گرچه نمي تواند نوشداروباشد.

بنابراين در خصوص عملكرد دستگاهاي اجرايي ومسئول در حوادث عمدي وغير عمدي آتش سوزي ها ميتوان سه سناريو را ارائه نمود:

الف-ناتواني و ضعف مديريت وكمبود ونارسايي منابع انساني،مالي و تداركاتي در واحدهاي صفي و ستادي در سطوح مركز،استان و شهرستان.

ب- سهل انگاري و عدم احساس مسئوليت در اجراي دقيق و درست و به موقع رسالت ووظايف سازماني ودر نتيجه تحميل ضرر وزيان به جامعه.

ج-تركيبي از بندهاي 1و2.

همانگونه اشاره شدحوادث آتش سوزي وسوابق وتجارب چند ساله ي آن در شهرستانهايي مانند مريوان و سروآباد موضوع نا شناخته و پيچيده و غير قابل پيش بيني نبود لذا مديريت و برنامه ريزي وبر اساس موضوع، تشكيل ستاد بحران مي بايست قبل از اين همه ضرر وزيان وارده طراحي واجرا ميشد بنابراين ناتواني وضعف مديريت و نارسايي منابع امري بديهي است.

از ديگر سوطرح موضوع ستاد بحران در پايان فصل آتش سوزي وعدم اقدامات موثر در اجرا ودر تامين امكانات اوليه وفقدان نظارت وكنترل وپيگيري به موقع و عملي از زمان شروع اين حوادث ، مصداق سهل انگاري و عدم احساس مسئوليت دستگاهاي احرايي و مديران ومسئولان ذيربط است.البته اين برداشت نافي تلاش شبانه روزي چند نفر از كاركنان زحمت كش منابع طبيعي شهرستان ها نيست ضمن اينكه همكاري اين تعداد محدود با انجمن "سبز چيا"در شهرستانهاي مريوان و سروآباد ضعف هاي اساسي دستگاهاي اجرايي ومديران ومسئولان آنان را در حوزه هاي صف وستاد ودر سطوح مديريت و اجرا توجيه نمي كند.

براين اساس ميتوان تركيبي از بندهاي الف و ب را در كارنامه مردودي دستگاهاي اجرايي ومديران ومسئولان ذيربط و مجمع نمايندگان استان در مجلس وبويژه نمايندگان مناطق مورد خسارت، ثبت نمود.لذا گزينه ج درست تر است.

بنابراين تصور كنيد اگرتلاشهاي شبانه روزي اعضاء فعال وفرهيخته انجمن مردمي"سبز چيا"ومشاركت خود جوش و فعال بخشي از مردم مناطق شهري وروستايي درمهاراين آتش سوزي ها آن هم با كمترين و ابتدايي ترين امكانات نبود،اكنون متحمل چه خسارات بزرگتري شده بوديم؟

لذا همواره حضور ومشاركت فعال و آگاهانه مردم را در تمامي عرصه ها ودر پيشگيري ومهار چنين حوادثي مهمترين واساسي ترين راه كاروراه حل ميدانم.

۱۳۸۹ مرداد ۱۸, دوشنبه

در باب جوانمردي ططري؛

انسان موجودي پيچيده و نا شناخته و در مراتب طبقه بندي سيستم ها از بيشترين پيچيدگي برخوردار است. تجارب و واقعيتهاي موجود نشان ميدهد بخصوص در جوامع بسته وئيدئولوژيك و داراي محدوديت هاي سياسي،فرهنگي و... انسانها تحت تاثير شرايط محيطي ودر احاطه متغييرهاي متعدد پيچيدگي هاي بيشتري دارند به عبارت روشن تردر اينگونه جوامع غالبا انسان ها براي كسب منافع و رسيدن به اهداف بعضا تا 180 درجه در رفتار و گفتار و ظواهر خود تغيير ايجاد مي نمايند. اين دوگانگي بين شخصيت درون وبرون در چنين شرايطي ودر چنين جوامعي در وجود اكثريت انسانها نهادينه ودر عادات و رفتار آنان تثبيت مي گردد. روزانه در قالب پند واندرز به ضرب المثل معروف "گر خواهي رسوا نشوي هم رنگ جماعت شو"استناد مي گردد بر همين اساس به وضوح مي بينيم نمازوعبادات،لباس وگفتار و رفتارو... اين آدم ها در تضاد با عالم درون و شخصيت واقعي آنهاست.

اما در اين بازارمكاره ي رقابتي شاد روان اسماعيل ططري ازمحدودانسانهايي بود با كمترين پيچيدگي و دو رويي وريا و تزوير، بيشترين جوانمردي وصداقت و يك رنگي و بي ريايي را داشت. به قول آقاي دكتر مهاجراني ططري مثل خودش بود.

قبل از مجلس ششم در برخي از منازل همشهريان كردستاني و كرمانشاهي عكسهاي تبليغاتي سوار بر اسب و با زير نويس كردي آقاي ططري را ديده بودم واز جوانمردي و صداقت ايشان بسيار شنيده بودم .وقتي دست تقدير و تحولات و گشايش سياسي پس از دوم خرداد 76 موجب شد تا در مجلس ششم وبلكه در كميسيون انرژي و نيز دراولين فراكسيون نمايندگان كرد به مدت 4سال وتا اخراج از مجلس در كنارهم باشيم، به وضوح خصوصيات و ويژگيهاي مثبت اورا ديدم وهمانگونه بود كه بود.در عين حال كه به ايراني بودن خود مي باليد و عاشق شاهنامه بود بيش از آن به اصالت كردي و نژادي خود افتخار مي كرد وتواما به كردي و فارسي شعر مي سرود.والبته يكي از موسسين و اعضاي فعال اولين فراكسيون نمايندگان كرد مجلس ششم نيز بود فرهنگ پذيري و از خود بيگانگي بخصوص در شرايطي كه در كرمانشاه بعضا لباس و زبان شيرين كردي كرمانشاهي در سال هاي اخير در معرض خطر و فراموشي بود در ططري راه نداشت؛ بلكه با قدرت و شجاعت از فرهنگ وآداب و رسوم غني كردي دفاع ميكرد مشروح مذاكرات مجلس ششم شاهد اين واقعيت هاست.در هرمراسم و مناسبت كردهاي مقيم مركز حاضر بود.هروقت دعوت ميكردم پاسخش مثبت بوديك بار براي مراسمي در جامعه كردهاي مركز تماس گرفتم.با لهجه شيرين كردي كلهري(يكي از لهجه هاي اصلي چهارگانه كردي) گفت:"وه عه لي نه خوشم وه لي چوون مه راسم كورده كانه تيم"و با همان وضعيت بيماريش آمد.

خوب به خاطر داريم بويژه در زمان مجلس ششم متاسفانه برخي از روزنامه هاي اصولگرايي و ارزشي پر تيراژوبهره مند ازمنابع دولتي همواره ازاين ويژگيهاي مثبت سوژه سازي ميكردند شايد از نظرآنان اين خصوصيات ضد ارزش بود؟!

ناگفته پيداست مطلق فقط خداست، اساسا انسان موجودي نسبي است. هرشخصي در هرمقامي داراي صفات مثبت و منفي است.برخي صفات اكتسابي و برخي ذاتي و فطري است.بر اين اساس شادروان ططري اگر ازلحاظ خصوصيات اكتسابي به دليل شرايط زماني و ساير محدوديت ها موفق به كسب مدارك و مدارج آكادميك نشده بوداما بطور ذاتي و فطري مجموعه اي از ويژگيهاي مثبت مانند جوانمردي،شجاعت،صداقت ،اصالت و ... را كه سوژه سازان مدعي ارزش واخلاق ازآن بي بهره بودند با خود داشت وهمين ويژگيها بود كه با راي آگاهانه و جوانمردانه مردم كرمانشاه دو دوره ططري رابدون اتكا به مراكز ثروت و قدرت راهي مجلس نمود.وشايد همين خصوصيات وحمايت موثر ايشان از آقاي كروبي در انتخابات رياست جمهوري 88 موجب شد تا تصاحب كنندگان قدرت ومطبوعات و رسانه هاي انحصاري كه همواره از كاه، كوه مي سازند در مرگ نابهنگام ايشان سكوت اختياركنند. خلاءي كه باحضور مردم آگاه و شجاع و باغيرت كرمانشاه و وساير مناطق كردنشين پرشد.

روانش شاد ويادش گرامي و راهش پر رهرو باد.