۱۳۸۷ فروردین ۲۵, یکشنبه

شعرومثل

عاقبت از عشق تو اهل کلیسا میشوم

میکشم دست از مسلمانی مسیحا میشوم

مینشینم بر کشتی عشقت همچو نوح
یا به عشقت میرسم یا غرق دریا میشوم
"در وصف حضرت حق"
از دیروز که گذشت هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامده است فریاد مکن
بر نیامده گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش وعمر بر باد مکن
"عمر خیام"
زیباترین گل با اولین باد پاییز پرپر شد
با وفا ترین دوست به مرور زمان بی وفاشد
این پرپرشدن از گل نیست از طبیعت است
این بیوفایی از گل نیست از روزگار است
بی حه یایی باوه ئمروو قوور به سه ر دا کا حه یا
گه نده لان سه ر به رزو شادن خووی بشاریتو حه یا
گول ئه گه ر سه ر له خاک نا کاته ده ر
چونکه روژی درک و داله گه رمه بازاری ریا
"به بونه ی هه لبژاردنی خولی هه شتمی پارلمانی ئیران"
به کعبه گفتم تو از خاکی منم خاکم چرا باید به دور تو بگردم
ندا امد تو با پا امدی باید بگردی برو با دل بیا تا من بگردم
الهی عمر خود بیاد کردم بر تن خود بیداد کردم
گفتی و فرمان نکردم درماندم و در مان نکردم
الهی عاجز و سر گردانم
نه انچه دارم دانم
ونه انچه دانم دارم
خور له ئاسوی سوور شه وق ئداته وه
ده لی ئمسالی ش نه وروز هاته وه
له سه ر قه ندیل و شاهوو نه که روز
ده لی گه لی کورد نه وروزتان پیروز
"به بونه ی نه و روزی 87 کوچی"
aziz setize man ba tarikist braye setiz ba tariki shamshir be rooyash ne mi kasham atesh miafroozam
be behane newrooz 87"

هیچ نظری موجود نیست: